با لایحه جدید ، کانادایی ها حق دارند اطلاعات خود را از بین ببرند. اما این به اندازه کافی دور نمی رود

فکر می کنم کانادایی ها باید نفس راحتی بکشند. عادت کرده ایم که ممکن است به التماس از رهبران سیاسی خود بپردازیم – فقط برای اینکه این درخواست ها در گوش ناشنوا واقع شود – سرانجام ، دولت فدرال تصمیم گرفته است قوانین کانادا را در مورد داده های دیجیتالی که در زندگی ما بسیار اساسی شده است ، مدرن کند.

وزیر نوآوری ، علوم و صنعت ناویدب باینس لایحه ای را تحت عنوان قانون اجرای منشور دیجیتال ارائه کرده است ، که به دنبال مدرن سازی رویکرد کانادا در مورد نحوه مدیریت اطلاعات شخصی شرکت ها درباره کانادایی ها است.

در صورت تصویب ، این لایحه اطمینان می دهد که کانادایی ها حق دارند اطلاعات خود را از بین ببرند ، و به دولت اجازه می دهد تا جریمه های سنگینی را علیه شرکت هایی که تخلف نمی کنند ، اعمال کند.

این به دنبال اعلامیه دیگری از طرف دولت ترودو است که قول داده دسترسی باند پهن را تقریباً به کل کشور تا سال 2030 گسترش دهد.

تا اینجا ، خیلی خوب ، درست است؟

اما یک مشکل طولانی مدت در رویکرد کانادا به اینترنت و سیاست های سیاسی به طور کلی اصرار ما بر این است که برای همیشه بازی کنیم و از هدایت هرگز امتناع ورزیم. در مورد موضوعات بسیار زیاد ، از شرایط آب و هوایی تا سیاست های دارویی گرفته تا شبکه ایمنی اجتماعی تا مراقبت های بهداشتی ، کانادا از همتایان مترقی خود در اسکاندیناوی و سایر نقاط عقب است.

اگر کانادا تصمیم بگیرد که می خواهد در آنچه شما ممکن است “مدنی دیجیتال” بنامید – یعنی یک اینترنت که به سادگی توسط شرکت های خصوصی اداره نمی شود بلکه برای کار برای شهروندان طراحی شده است) چگونه به نظر می رسد؟

وضعیت فعلی موارد را در نظر بگیرید. منظور از لایحه وزیر Bains کاهش ماهیت اینترنت مدرن است – این واقعیت که تقریباً همه سرویس های آنلاین با جمع آوری اطلاعات کاربران آن استفاده می شوند و از این اطلاعات برای هدف قرار دادن تبلیغات استفاده می کنند ، بنابراین یک مدل تجاری تشکیل می شود. تمام عملکردهای اصلی معنای آنلاین بودن امروزه – ایمیل ، تقویم ها ، شبکه های اجتماعی ، اخبار و موارد دیگر – از این طریق عمل می کنند.

اما اگر این عملکردها بخشی اساسی از زندگی مدرن را تشکیل دهند ، به ما کمک می کند تا به چگونگی برخورد تاریخی ما با موارد جدید که به سرعت ضروری شدند ، نگاه کنیم.

برق بگیرید. همانطور که در کتاب “سوئیچ بزرگ” نیکولاس کار شرح داده شده است ، اولین بار برق توسط شرکت های بزرگی که نیروگاه خود را برای کارخانه های خود تولید می کردند ، مورد استفاده قرار گرفت. با گذشت زمان ، مشخص شد که متمرکز کردن توزیع یک ابزار اساسی بیشتر از یک سری از شرکتهای خصوصی مهم است.

این یک مدل مفید است. از طرف دیگر ، این ممکن است به ما کمک کند تا در مورد نقش دولت در ارتباط با اینترنت بازنگری کنیم. در حال حاضر ، دولت ها به عنوان ناظر بر اینترنت عمل می کنند: ارگانی که بیشتر از رفتار شرکت های خصوصی جلوگیری می کند ، و گاهی اوقات با قانونی مانند این لایحه جدید وارد عمل می شود.

با این حال ، در بسیاری از جنبه های دیگر زندگی – حمل و نقل ، آب و برق ، مراقبت های بهداشتی – دولت مسئولیت ارائه خدمات اساسی به شهروندان خود را مسئولیت می داند.

اینکه چگونه ممکن است برای وب کار کند در واقع در جاهای دیگر سابقه دارد.

شاید جای تعجب باشد که جمهوری استونی اتحاد جماهیر شوروی سابق در زمره رهبران جهان قرار دارد و نمونه ای از اقدامات کانادا را ارائه می دهد. از دهه 1990 ، استونی تلاش کرد تا خود را به عنوان یک دولت دیجیتال-اول تاسیس کند. اکنون ، شهروندان در آنجا دارای یک هویت الکترونیکی هستند که به راحتی از طریق سرویس های دولتی منتقل می شود ، می توانند به صورت آنلاین با رأی ایمن ، می توانند از طریق اینترنت بصورت فوری پرداخت کنند و موارد دیگر. اکنون نود و نه درصد خدمات دولتی از ثبت مالیات گرفته تا آموزش آنلاین به صورت آنلاین در دسترس است.

سایر کشورها از آن زمان تاکنون برخی از پیشرفتهای استونی را جلب کرده اند و به عنوان یک کشور کوچک با عموم مردم که عموماً به دولت خود اعتماد دارند ، آنچه استونی بدست آورده است همیشه در جاهای دیگر قابل اجرا نیست.

آنچه پیشنهاد می کند ، این است که قلمرو دیجیتال و عملکرد آن برای ما به عنوان شهروندان فقط دامنه شرکت های خصوصی نیست که به دنبال استخراج داده از ما هستند در عوض ، چیزی است که بهتر است به عنوان یک کالای عمومی تصور شود ، شبکه ای از زیرساخت ها و خدمات عمومی که باید یک قسمت اصلی از مسئولیت دولت در قبال مردم خود را تشکیل دهد.

با اندیشه در این راه ، تلاش های ناچیز کانادا برای مهار غول های فناوری یا سرانجام تهیه باند پهن در بهترین حالت دیرهنگام و در بدترین حالت کوته فکر به نظر می رسد.

در عوض ، کانادایی ها باید در عوض تقاضا کنند که دولتها در مورد آنچه می توانند انجام دهند تا حوزه دیجیتال در خدمت شهروندان باشد ، فکر کنند: ایجاد یک هویت دیجیتالی منحصر به فرد که به کانادایی ها اجازه می دهد بدون شناسایی شخصی به خدمات دیجیتال دسترسی پیدا کنند ، بانکداری آنلاین را مدرن کنند یا روش های تحقیق را بررسی کنند. در حالی که انتخابات و رأی گیری را ایمن نگه می داریم ، به افراد بیشتری حق رای می دهید.

ایده های دور از دسترس دیگری وجود دارد که با این وجود هنوز قابل تأمل است: اینکه آیا فضای عمومی دیجیتال به جای اینکه متعلق به فیس بوک یا توییتر باشد ، واقعاً عمومی است یا نه (هرچند که شکل ممکن است هنوز مشخص نباشد). و شاید حتی تأسیس یک نهاد شخص ثالث با بودجه عمومی و سرتاسری که می تواند جایگزینی عمومی برای خدمات دیجیتال تحت حمایت تبلیغات مانند ایمیل یا تقویم ها – البته با محدودیت های قانونی جدی در مورد حریم خصوصی – ارائه دهد.

بارگذاری…

بارگذاری…بارگذاری…بارگذاری…بارگذاری…بارگذاری…

برخی از این ایده ها می توانند م workثر واقع شوند و برخی دیگر ممکن است با بررسی بیشتر ، ثابت بمانند.

اما موضوع این است که سعی کنیم بزرگتر فکر کنیم – یعنی در برابر آن اصرار کانادایی مقاومت کنیم که بخواهیم آنچه را که هست بپذیریم یا اینکه بخواهیم کمی بهتر از همسایگان جنوب خود باشیم ، در حالی که از کشورهایی که به آنها در واقع باید خودمان را مقایسه کنیم.

برای مدت طولانی ، مردم کانادا به راحتی احساس راحتی می کردند وقتی که دولت های خود اقدام به این کار را به عهده خود گرفتند. چرا به جای آن تلاش و رهبری نمی کنید؟